سلام

چطورین؟ من که همش سرکارم فقط گاهی میام خونهالبته یکم فضا سبکتر و آرومتر شده هرچند رالی داریم و همکار دومی هفته آینده میاد و بازم چالش داریم تا مچ بشیم اما خب، الان فضا ارومه ولی تریون داغونهدستاش میلرزه حالش بده فشارش میره بالا اصن یه وضیییی، که من دلم سوخت براش اصلا کارش ندارم این دو روزه اتفاقا عین خودش دوستیم خاله خرسه استخیلیم مهربونم مثلا، جوری که میگه تو رویام؟ باورم نمیشه بامن مهربون شدی و‌ امروز نرفتم سرکار رفتم تامین اجتماعی دنبال کارا بیمه ام بعد اومدم سرکار که ساعت نزدیک ده بود، دیگه رفتم چایی ریختم براش براخودمم چای ریختم، اش هم سوگلی جان اورده بود که من نخوردم حالم بد میشه از زبون بازیهاش انرژیش خیلی منفی منو نمیگیره این ادم، دیگه نشستم پشت سیستم م هستم کلا اعصاب نداشتم سه تا کارو خراب کردم حالا این وسط یه پسره قزمیت طوری هم به من گیر داده بودگفتم کارتو انجام بدم فقط بری نبینمت،رفته از تریون پرسیده این همکارت کجایی چندسالشه پسره هم کلا تو مودی نبود که من میخاستم باز رفته بود سراغ نیروهاسجام که فلانی کجایییه؟مجرد؟ یه وضی بعد، تریون رفت بیرون اومد من زیر چشمی یه نگاهیش کردم رد شد برگشت اشاره کرد گوشیت نگاه کن دیدم پیام داده، اخم نکن خانم گل، گوشیو بردم سمتش دلیت کردم، نشستم سرجام اومد گفت فلانی اومده گفته نوستال چرا ازمن خوشش نمیاد و. منم گفتم اون مدیره هرکاری میکنه صلاحه، دیگه کارا اوکی کردم بایه حال بد، که یکی ازهمکارت داداشم اومد چند روزه میومد و میرفت خدا ایقدی این ادم محجوب و افتاده بودکه هرگز معرفی نکرد خودشو نگفت فلانیم از بیمارستان فلان اصن حرصم گرفت خدا چقد یه ادم میتونه افتاده باشه؟دیگه معرفی کرد و ازمن پرسید فلانیم؟و داداشمو گفت و. دیگه باهم حرف زدیم وکاراشو انجام دادم گفتم براخانمتون و. بیاید کد بگیرید بدون نوبت اوکی میکنم گفت من. خیلی دوستدارم همچین کاری کنم ولی مجردم,اصن من یخ کردم تریونم میزو گاز میگرفت اخه متولد ۵۶بود خب. دیگه همون موقع یه خانم که دوست دختر سابق تریون بود اومد رید به منمنم چون تریون گفت سکوت کردم، بعد دیدم باز چرت گفت بهش گفتم اگر بااین کارا دنبال جلب توجهید و اینکه بگید حق با شماست میگم ازالان حق باشماست فقط بحث نکنید زشته میگه وای به من میگی بیشعور؟وای دیدید به من گفت بی ادباصن خوددرگیری داشت تریون نمیدونست منو بگیره یااونوبعدم ردش کرد رفت.دیگه ساعت پنج اوردم خونه گفت چت بود قاطی کردی؟گفتم بابا یارو دیونه بود، بعد نیم ساعت زنگ زد گفت بابچها بیایم خونه ات یابریم بیرون مساله مهمی پیش اومده گفتم بیاین بریم بیزون، دیگه تندتند لباس پوشیدم رفتیم با دوستش ،اقای ح،و رفتیم خارج شهر بعد گفت نترسیدی بامااومدی بیرون؟گفتم نه چون خبر دارن خانواده، گفت کارخوبی کردی هیچ وقت تنهایی نرو باکسی ودرباره کار حرف زدیم تصمیم براین شد اخراجش کنیم و.گفت بهت اعتماد ندارم گفتم طبیعی منم ندارم ودیگه ساعت ۹ونیم اومدیم خونه یعنی هلاکم این کار پدرمو دراورده.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اسکالر گرافیک آنلاین ادب ایران گردی سارا تاپ آهنگ دکوراسیون طرح اَللّهُمَّ اَعِنَّا عَلی تَأدِیَةِ حُقوقِهِ اِلَیْه فلزیاب تصویری المانی-فلزیاب امریکایی اصل | 09197977577 Anthony دانلود فایل