خوب تعطیلات تموم شده البته من هنوز خونه ام و دارم توی جنوب یه کارهایی برا شرکت دوستم انجام میدم که امیدوارم موفقیت امیز باشه.

دوستم تجربه خوبی در کسب و کار و بازرگانی داره بیش از 12 سال. اینکه ما همسنیم باعث شد توی یه مدت کوتاه اشتراکات زیادی در وجود هم پیدا کنیم چه کاری چه رفاقتی.بخاطر بی تجربه بودن در کارهای بازرگانی، مرتب همه چی رو باهاش چک میکنم خودشم وسواس گرفته سرمن. مکالماتمو براش میفرستم با طرفهای قرار داد دیروز میگفت تو خیلی عالی و مسلط صحبت میکنی. و چون سختگیره  به کسی نمره عالی نمیده خودشم گفت منو میشناسی خارج از رفاقت تورو انالیزت میکنم توی کار. یکم قوت قلب گرفتم چون کلا داشت اعتماد به نفسم میومد پایین.چند تاقرار مهم کاری توی هفته اینده دارم در حد مسئولین استانی دعا کنید موفق بشم.

جدیدا فهمیدم اعتماد به نفسم اومده پایین یا پایین بوده در مواجهه با افراد غریبه یا اینکه رفتار حرفه ای توی کار در مواجه افراد در کار اعتماد به نفسم کم شده باید روی این مورد خودم کار کنم.

تو پست قبلی گفتم امسال اولویت باخودمه، برام مهم نیست دیگران چی فکر میکنن، دیشب در یک حرکت انتحاری، رفتم ارایشگاه و ابروهامو میکروبلیندیگ کردم این کادوی تولدم بود به خودم. البته لمینت مژه هم نوبت گرفتم گذاشتم برا هفته اینده چون سختم بود دوسه روز همزمان مراقبت کنم اب نزنم به صورتم. از مدل ابروهام راضیم ولی هنوز زخمی مشخص نیست که چطوری شده خیلی ویژه کار کرد برام و وقت دادنش هم توی شب بخاطر این مورد بود که میخاست خلوت باشه ارایشگاه تا بتونه با حوصله و ارامش کارمو انجام بده. من کلا از اینکه تغییرات اساسی توی قیافه ایجاد کنم میترسم مثل تتو ابرو و تتو خط چشم و خط لب و. اینا دل ادمو میزنه بعد یه مدت و هم قیافه ادمو مصنوعی نشون میده. برا همین میکرو رو انتخاب کردم در حد ابروهای خودم نه اینکه بیشتر. البته این برای قیافه خودمه و ممکنه کسی سلیقه اش متفاوت باشه.

ولی یه تغییرات کوچیک توی حس ما زنها اثر داره به خودمون. یکم از مخاطب فاصله گرفتم، که اون مدام زنگ میزنه جویا میشه علت چیه؟ من به فاصله گرفتن از ادمها نیازدارم تا بهتر خودمو بشناسم وبدونم من چی خوشحالم میکنه؟ چی برام خوبه؟

مهمترین حسی که ازش توی زندگیم میترسم پشیمونی واقعا از این حس میترسم که سالها بعد بابت اهمال کاری در تصمیماتم احساس پشیمونی کنم.

داشتم فکر میکردم خوب بیشتر روانشناسها میگن کودک درونتو دریاب و اکثر قرریب به اتفاقشون تقصیرات رو میندازن گردن پدر و مادرها، خوب پس خود ما چی؟ من میخوام مسئولیت زندگیم به گردن خودم باشه، به نظرم اگر بخواییم مدام کودکیمون رو ریشه یابی کنیم، هیچ وقت مشکلمون حل نمیشه خوب یه اسیبی دیدیم هرکدوم از بچگی، اون پدر ومادر عوض نمیشن یا زنده نمیشن که مابخوایم بازخواستشون کنیم یا چیزی رو حل کنیم باهاش، به نظرم هر روانشناسی یا مشاوری که مشکل شمارو در کودک درونتون یافت و مدام دنبال مقصر بود پیگیرش نشید. از یه جایی از زندگی اختیار زندگیتون رو به دست بگیرید. داشتم به ظرف درونی خودمون فکر میکردم اکثر ما با چند میلیون در ماه قانع میشیم،امادلمون میخواد ثروت مند بشیم واهل ریسک هم نیستیم.!

یا اینکه دلمون میخواد ادم شادی باشیم ولی اصلا تعریفی از شادی در درونمون وجود نداره، مدام داریم علتی برای غمگینی پیدا میکنیم، ونشخوار میکنیم گذشته و ادمها رو. دور میشیم از ادمهای سمی ولی هضمشون نمیکنیم مدام تااسمشون میاد باز به خودمون می لرزیم.

نگران مدهبیم نگران فرهنگیم نگران حرف مردمیم و اون ادم درونمون رو مدام داریم محدود میکنیم مدام داریم کنترل میکنیم خودمون رو و ترسوییم اهل ریسک نیستیم و انتظار ارامش وشادی داریم از خودمون. تغییر کردن اسون نیست همونطوری که خود من درگیرش هستم و میدونم کار بسیار کند وسختی هست. خداکمکمون میکنه شک ندارم تلاش کن خسته نشو دست نکش. نمیتونم از زندگیت حذف کن. لذت رو محدود به درامدت نکن. ظرفیت ثروت رو برا خودت بوجود بیاد خدا کمکت میکنه شک نکن ازقدیم گفتن برای خرید لباس جدید یه لباس قدیمی رو از خونت خارج کن. برای نو شدن حالت افکار قدیمیت رو دور بریز. روی خودت سرمایه گذاری کن برا حال خوبت برا درمان خودت کار کن خرج کن.



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Movie & Series درس معلم ار بود زمزمه محبتی ... سود پرک پرسش مهر99 شورای دانش آموزی دبستان فاطمیه گندمان حوزه علمیه جاجرم فروش سرویس خواب پلی یورتانی کافه دراما هیچ او... کاردرمانی OCCUPATIONAL THERAPY